تولیدی که در تالش[فتره لس] باشد!


تولیدی که در تالش[فتره لس] باشد!

گاهی وقت ها نمی توان واقعیت ها را از خوانندگان پنهان نمود و ناگفتنی ها را نگفت. چرا که پنهان کاری چنین فرایندی ، خود فرایند منفی دیگری را در پی خواهد داشت. به همین خاطر این نوشتار نیز همانند دیگر نوشتار انتقادی مان بر می گردد به تالش و ناهنجاری هایی که[البته با پوزش از اهل قلم تالش که چنین دیالوگ هایی را می بینند و می خوانند که بعضن نیاز است چنین پدیده هایی آسیب شناسی گردند]که هر از چند گاه در رسانه های مکتوب و مجازی مرتبط با تالش سر از ناکجاآبادی در آورده که نگاه ها را به سوی خود جلب می نماید و در چند پلان در زیر خواهد آمد.

(1)

هفته های قبل یکی از دوستان طناز و بذله گوی مان ، در طی تماسی همراه با هجویات همیشگی اش که ما را از نیش و کنایاتش بی نصیب نمی گذارد و هر چند وقت محبت می کنند و جویای حال مان می شود . طبق معمول هم ما را از بعضی اخبار و روایات مطلع می سازد. این بار نیز سوژه اش را شکار نموده و با حالت تمسخر و توأم با شوخی که در کل ، شیرازه ی کلامش را تشکیل می دهد، با این یاد آوری که «جناب وزمتر؛ اخیراً به حریم تلگرام رفته ای؟[که خوشبختانه و یا متأسفانه میانه ی خوبی هم با اینستاگرام و تلگرام و...ندارم]آقای منفی باف ، هی می گویی تالش تولید ندارد، تالش پیشرفت ندارد، تالش هنر ندارد، تالش زنده نمی ماند ، چه و چه و چه را ندارد.برو بخوان! مطالعه کن! درجه سوادت را بالا ببر! برادر من . این [فتره لس] تالشی که در فلان بازار خرید و فروش می شود را ببین که در شبکه ی اجتماعی چها می کند ؟! اصلن رفته ای تا ببینی؟ بعد می نویسی[با اینستاگرام و تلگرام و... تالش زنده نمی شود] تالش با اینها به جایی نمی رسد! هی داد سخن می رانی که ... پس تکلیف تولید [فتره لس] مان چه می شود؟ برو PMهایش را بخوان این همه استقبال از آن شده است .

حتماً بایست تالش کارخانه اسلحه سازی داشته باشدتا تالش زنده بماند؟! آیا نمی توان با [فتره لس] در فضای مجازی جهان را به تسخیر خود درآوریم ؟!اگر تا دیروز در استادیوم های ورزشی برروی پلاکاردها می نوشتیم «بژی تالش» و در اینسو به دوستان مان سفارش می دادیم عکس از آن بگیرند تا در بولتن های مان به چاپ برسانیمشان که تالش را هم می توان با این شیوه جهانی نمود!امروز در فضای وسیع تر و عمیق تر شعار را کنار گذاشته ایم و به عمل امیدوار شده ایم که [فتره لس]از تولید به مصرف رسیده است! شاید برای ماها کاربرد نداشته باشد ، ولی برای دیگر اقوام چرا؟آنها می آیند این ابزار را از ما می خرند و در عروسی هایشان با آن رقص چوب به راه می اندازند.مگر تالش اینگونه زنده نمی ماند؟همین ابزار تالشی در بین اقوام دیگر می رود و مطمئن باش همگان خواهند گفت «بژی تالش»و...»

دو روی سکه ی تماس این دوست نازنین مان این بود که حالی از ما بپرسند و حالی دیگر از ما بهم ریزند. این یک پلان از تراژدی تلخی بود که به ما هدیه دادند تا هم سر به سرمان بگذارند و هم در قالب لفافه پیامش را رسانده باشد و با مزاح به حقیر بفماند که چه آواری دارد بر سر تالش فرو می ریزد!

(2)

چند وقت پیش در یکی از مهمانی ها در منزل عزیزی گرد هم آمده بودیم و از هر دری صحبت شد.تا رسیدیم به ضوابط و مقررات برخی از شرکت ها و همچنین محلی که در آن مشغولم .که یکی از دوستان فرمودند :خبر داری مسئولین برخی از شرکت ها گویا از ورود گوشی اندروید به کارخانه ممانعت به عمل می آورند؟ دلیل شان هم این است که به دلایل مشغولیت پرسنل در شبکه اجتماعی از جمله تلگرام که موجب اُفت عملکرد کارکنان می شود و... جالب اینکه چنین زمزمه های در محیط پیرامون ما هم شنیده شده است .

مهمتر از آن یکی از روزها بنابر دلایلی گذرم به یکی از بیمارستان های قزوین افتاد برای عیادت عزیزی که کودکی در حد و مرز پیش دبستانی توجه ام را به خود جلب نمود .با توجه به اینکه همراه مادرش بود با تبلتی در دست مثل فرفره داشت خودش را ویراژ می داد و گویا داشت بازی های الکترونیکی را پی می گرفت .بازیگوشی نموده تا دریابم این کودک چه اندازه به فوت و فن تبلت وبطور کل شبکه ی اجتماعی وارد است، دیدم ای دل غافل نه تنها که فول فول است بل امثال ما را هم درس می دهد که این مسئله موجب حیرتم شد.وقتی یکی دو کُد به وی دادم که با انجام آن موجب شد تا در یابم که عصر فناوری عصری است که شاید به سرعت نور به پیش می تازد.همین شیوه را به عینه داریم در کوچه پس کوچه ها می بینیم .

البته اینها ابزارهای خوبی هستند .ما منکر تکنولوژی مُد روز نیستیم. چرا که با آن می توان بهترین تبلیغ را به نفع تالش کرد و از هر ابزاری به نفع تالش بهره برد.اما نه به شیوه ی عامیانه و ابتدایی که قوم کهن و اصیلی چون تالش تمسخر آمیز در شبکه ی اجتماعی به دیگران معرفی گردد.

(3)

شما در کانال تلگرامی افرادی که دارند تولیداتی را در معرض دید عموم قرار می دهند نگاه کنید ،اینها همان کسانی اند که روزی مدعی شناختن تالش در قالب های علمی و آکادمیک به رُخ این و آن بودند و می خواستند NGOها را به روز نمایند «زرتشت»را زنده کنند، آیه های «گاتا» ها راترجمه نمایند تا بگویند این مصیبت ها را تالشان با گریه برای حضرت «زرتشت»نوشته اند؟!همان هایی بودند که روزی می خواستند کشورهای همسایه را گوشمالی دهند و مدعی بودند: که ما تالشان می توانیم همانند اتحاد جماهیر شوری  کمر صلیب سرخ جهانی را بشکنیم و آن فعالانی که در بند هستند با کمک «اتحادیه و شورای اروپا» از زندان نجات دهیم و قدرت خود را به رُخ دیگر اقوام بکشیم و بگوییم تالش اینگونه قدرتمند است و...امروز تارنمای شان را ملاحظه بفرمایید، تولیدات شان را به دقت بخوانید! جای شگفتی نخواهد بود که اگر چند روزی به آن جوانان و آن کودکی که ذکرش رفت فرصتی همانند این اشخاص داده شود می توانند بر اساس به اشتراک گذاشتن مطالب همدستان خود وبلاگ و یا سایتی را بچرخانند.حتا تولیدی هم نداشته باشند.همینقدر که بیاید این PMها را به صورت اشتراک در کنارهم بگذارد چه بسا رفقای بیشتری به حریم تلگرامی اش بکشاند.و در استقبال نیز همچون موضوع«فتره لس» چشمگیر خواهد بود .

وقتی که ما ادعای تالش را داریم و می خواهیم در بین دیگر اقوام این قوم را برجسته نماییم از پس مدیریت یک سایت بر نمی آییم ، بعد چگونه می خواهیم با آن همه گذشته ای که بنام تالش رقم زده ایم و امروز حال روزمان اینگونه است.این قوم را جهانی کنیم؟ جالی شگفتی ندارد!

(4)

اگر خاطرمان مانده باشد اوایل دهه ی هشتاد NGO بود که در تالش مجوز می گرفت و چنان در دور تند برای تالش خط نشان فرهنگی ، هنری ، تاریخی ، سیاسی ، اقتصادی می کشیدند که یکی از هواداران و اعضاء و داوطلبین شان می خواست دریکی از شهرهای تالش نشین کارخانه ی کشتی سازی راه اندازی نمایند.دیگری می گفت در انزلی می خواهم اسکله ای راه بیاندازم که همه منطقه ی آزاد خلیج فارس را به این سمت بکشانم و چیزی دیگر نمانده بود که یکی دیگر بگوید من می خواهم از گردنه حیران تا چپره پشت وزمتر تله کابین بزنم!!تا همه ی تالشان با نشتن در درون هر یک از کابین ها همه ی جای تالش را رصد کنند تا هیچ اردبیلی نتواند در گردنه ی حیران ساخت ساز غیرمجاز نماید(!)و زمین های تالشان را بخرند و اینگونه با زبان شان بر ما چیره گردند.

هریک از آنها با چنین ایده های تخیلی و دست نیافتنی می خواستند به نوعی واژه ی تالش را به رُخ این و آن بکشندو امروز با این سوت و کوری ای که از شبکه ی اجتماعی دیده می شود (البته آنچنان سوت و کورهم نیست .بازدیدکنندگان شان زیادهم است تا دل تان بخواهد شعار«بژی تالش» دیده می شود و تعریف و تمجید از همدیگر بیشمار است .اما در نقد کتاب ، معرفی آثار و تحقیقات علمی و پژوهشی در تلگرام ذوب می گردند . شما تصور کنید جوانی آمده کتاب شعری چاپ کرده ، حتا حوصله نکرده اند که بنویسند در فلان مغاز، فلان سوپرمارکت و یا فلان ساندویچی نشستی برای رونمایی این کتاب شده است . حال بماند نقد علمی آن که در جای خود حتا از معرفی ابتدایی کتب عاجز مانده اند) بجای تولید از هنر فراخوان می دهند :«بخشی از NGOبه علت عدم تمکن مالی به مناقصه گذاشته شده است و هرکس هم سهم بیشتری بخرد امتیاز بیشتری خواهد داشت» و لابد حرفش بیشتر به کُرسی می نشیند . کسی نیست بگوید پس وجاهت قلم چه می شود؟اگر قرار باشد هرکس پول بیشتری داشته باشد و سهم بیشتر NGOرا بخرد و حرف آن خریدار داشته باشد ، پس جایگاه هنر در این بین به کجا خواهد رفت؟این هنر است که NGOرا به رسمیت می شناسد و تالش را زنده نگه می دارد و نه بالعکس.ملاحظه نمایید .حیف آن همه هزینه هایی که خیرین نازنین و دلسوز مان برای بقای تالش داده اند تا با تولیدات فرهنگی هنری ادبی این قوم نجیب زنده بماند.آمدیم از «فرقانه تا مرغانه» گفتیم ، غافل از اینکه زمان داور بی رحمی خواهد بود و ما را در برابر همان اعانات گرفته شده ی مردمی ـ چه بسا با آن می شد بخشی از خلاءهای تالش را پُرنمود،به چالش خواهد گرفت.

چگونه است دیگر اقوام با NGOهای شان از تولید به مصرف رسیده اند و ما داریم سهام آن را در شبکه ی اجتماعی به مناقصه می گذاریم؟ بعد می رویم PMکانال های تلگرامی دیگران را بر می داریم و در سایت مان قرار می دهیم .بی آنکه حتا دریابیم که آیا براستی تولید داشته ایم ؟! آنچه را هم که بر داشته ایم از شبکه های مجازی است که «فتره لس» را در بالاسرش به نمایش گذاشته اند!!!

جالب اینکه همین اشخاص می خواهند متولی فرهنگ و هنر تالش شوند و برای مان نسخه بپیچند که تالش را مازنده کرده ایم .غافل از اینکه یک کودک پیش دبستانی نیز می تواند درکانال های تلگرام PM بگذارد . وقتی که از کوچه پس کوچه های شهرهای ایران می گذریم و هرکسی در دست تبلتی و گوشی اندرویدی دارد و با این ابزار و ادوات امروزه و با رسانه هایی که این چنین بروز و سریع السیر در اختیارمان قرار گرفته می توان تالش را تا حدودی از مرگ حتمی نجات داد، دیگر چرا تالش ابزار کار چنین افرادی قرار گرفته و جهت دار و هر کس با دوسطر و یک عکس می خواهد متولی تالش شود؟ و چند دست از این شعارها را پلکانی بچیند که بنده زبان تالشی را می فهمم . پدرو مادرم تالش اند، اما خودم فارسی حرف می زنم .ببینید تولیدات مان را ؟!

البته از آن دوست عزیزی که با جملات طنز گونه اش ما را نوازش نمود سپاسگزارم که باعث شد تا این چند سطر را بنگاریم .البته با پوزش مجدد از بازدیدکنندگان فهیم که باید عرض شود، گاهی نیاز است که با زبان طنز بعضی از خلاءها را پُرنمود. این را به دیده منت بنگرید.

 


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: